چه راه درازی رو اومدی... بیا بشین بغلت کنم. این چندمین باره از خواب میپری؟ ریمل ریخته زیر چشمت. بالشت سیاه شده. با این لباسا خوابیدی؟ هنوز که شلوار جین پاته. چرا بیدار شدی حالا؟ چرا صد کیلو بار رو قفسه سینهته. نمیتونی نفس بکشی نه؟ صورتت رو گم کردی. تاری؛ تار مثل یک فیلتر اینستاگرام. هر چی رو صورتت دست میکشم چهرهت برنمیگرده. بیشکل شدی. قالبهات کجان؟ چه راه درازی رو اومدی. پر از مسیرهای نیمهکارهی نرفتهای
چرا باهام حرف نمیزنی؟ تا کی باهام حرف نمیزنی؟
گریه کار سوسولاست. هقهق نیمههای شب به کار هیچکس نمیاد. فقط صبح صورتت پف میکنه. به جای گریه بیا حرف بزنیم. حرف زدن همیشه بهتر از حرف نزدنه.
یه تابلوی نقاشی قدیمیام. بارونه. الانه که سیل بیاد. ماهیگیرا تو دریان. گیر کردن. و هر بار از پس این لحظه جون میدن. ولی این آب نیست که اونها رو میکُشه؛ کارِ ماهیهاست. هر بار توسط ماهیهای توی قایق کشته میشن. ماهیهای گرفتارشده در تور که با چشمهای باز بهشون نگاه میکنن و قطرههای بارونو نفس میکشن که چند ثانیه بیشتر بچسبن به زندگی. انگار برای ماهیها زندگی میباره از آسمون و زمین. ولی برا ماهیگیرا نه. اونا تو تقلان. مستاصلن. ترسیدهان. عزیز میگه ترس برادر مرگه.
میدونی نقاشش کیه؟
ماهیها!
تو فکر میکنی بهم برمیگرده؟ حس خونه نداره دیگه بغلش. و دستاش. و چشماش. انگار بیخونه شدم. وقتی بغلش میکنم حس میکنم وسط دریایی که حتی قیافهش رو یادم نیست گیر یه قایق پوسیده افتادم و ماهیها نزدیک حلقومم میشن. بارون به قصد احتضار بغلم میکنه و من میمیرم. هر بار بیشتر از قبل میمیرم و با هر بار مردن فکر میکنم برمیگرده بهم؟ و عین هر بار، تصورِ نداشتنِ اونو نمیتونم.
بغلش میکنم و ماهی میشم. یک ماهی در کنجترین گوشهی تور. یک ماهی که هیچ قطرهی آبی بهش نمیرسه. آب بارون در یک قدمی صورتم. و من محتاج یک نفس از زندگی، با ماهیگیرهای ترسیده گیر افتادم.
سعی میکنم محکمتر بغلش کنم. شاید برگرده. محکمتر و محکمتر، اما پوسیدهترین تکهی یک قایق گیرافتاده در طوفان میشم. دستهام رو محکمتر دور حلقهی گردنش فشار میدم و به موج بعدی نگاه میکنم. به موجی که تا چند ثانیهی دیگه به من میرسه و منو تا ابد از بدنهی قایق جدا میکنه.
بغلش میکنم و یه پاروی رها شده در آب میشم. یه پاروی بیقایق. که قراره اونقدر توی آب بمونه تا بپوسه.
دستهام رو باز میکنم و قرار میدم کنار تنم. بیخونه شدم. مثل یک تابلوی نقاشیام که فراموش شده.
برمیگرده بهم؟
مگه نمیگفتی حرف بزنم؟ چرا جواب نمیدی پس؟ جدی جدی گرفتی خوابیدی؟
اصلا ولش کن بابا
شببخیر
Red Sky at Night
David Gilmour
(On an Island, 2006)
سلام.سلام.سلام
چه خوب که این قایق هنوز روی آبه:).